هر چی دیدم خوبه میزارم برات ....میخرم برات

گنده ترین ها تقدیم تو باد

ازداج چند روز و پیش امروز

 

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:عکس,باحال,عکس باحال,خطای دید,خطا,دید,طنز, ] [ 13:14 ] [ zahir ] [ ]
رمز ۴ انگشتی استقلالی ها + تصاویر با عوامل پرسپولیس
 
سرمربی پرسپولیس به سبک استقلالی‌ها عدد ۴ را نشان می‌دهد!

ممتازنیوز: مدت‌هاست که استقلالی‌ها به یاد پیروزی در ۴ دربی پیاپی عدد ۴ را در عکس‌های خود نشان می‌دهند و کمتر کسی فکر می‌کرد سرمربی پرسپولیس نیز به این شکل عکس بگیرد.

هواداران پرسپولیس هنوز به یاد دارند که فرهاد مجیدی در بازی الغرافه قطر با پرسپولیس پس از اخراج از بازی به سمت آنها رفت و به خاطر شعارهایشان عدد ۴ را به آنها نشان داد.

پس از عکسی که در برنامه ۹۰ پخش شد که در آن رئیس فدراسیون فوتبال با عدد ۴ عکس گرفته بود هواداران پرسپولیس معتقدند که کفاشیان یک رئیس استقلالی است.

 

http://www.momtaznews.com/wp-content/uploads/2013/04/1fa8f1128a909b5930c09e208bda7754.png
کمتر کسی فکر می کرد که سرمربی سابق پرتغالی پرسپولیس نیز به سبک استقلالی ها رفتار کند اما به نظر می رسد وی از این سبک جدید کاملا بی خبر است.
یکی از این هواداران از ژوزه درخواست کرد در کنار وی عکس یادگاری بگیرد و با شیطنت از وی خواست عدد ۴ را نشان دهد و سرمربی پرسپولیس نیز بی خبر از نیت این هوادار او را همراهی کرد!

 

 یکی از عادت های این روزهای هواداران استقلال عکس گرفتن با اعضای پرسپولیس و نشان دادن مخفیانه عدد ۴ است.

http://www.momtaznews.com/wp-content/uploads/2013/01/778ee845a98db8eadfe04c48a5724a692.jpg

 

در دیدار پرسپولیس برابر راه آهن نیز بهادر عبدی در واکنش به شعارهای تماشاگران به سمت آنها رفت و با وجود اینکه سابقه پوشیدن پیراهن پرسپولیس را داشت، عدد ۴ را به نشانه اعتراض به آنها نشان داد.
[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:عکس,باحال,عکس باحال,خطای دید,خطا,دید,طنز,فوتبالی,خنده,بازار, ] [ 12:40 ] [ zahir ] [ ]
عکس

 

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:عکس,باحال,عکس باحال,خطای دید,خطا,دید,طنز, ] [ 11:50 ] [ zahir ] [ ]
داستان کوتاه طنز

 

 

تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت:

 

آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم

 

 کرد ببرمش اونجا, این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.

 

قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا, اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا

 

کردم, گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟

 

گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟

 

دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,

 

شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟

 

پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟

 

تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت 4 ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده , باید تسویه کنید

 

حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن

 

آخر چک و نوشتم دادم دستش, ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم , هر چند که پسرش خیلی

 

 ... بود.

 

اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه , رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد , بیا تو

 

 

م

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:داستان, کوتاه ,طنز,داستان کوتاه طنز, ] [ 10:47 ] [ zahir ] [ ]
داستان کوتاه طنز

یه روز یه پیر زن عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه هامی شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن. عزرائیل میاد پیشش و میگه: داری چیکار می کنی؟ پیرمرد با صدای بچگونه میگه: دارم قاقا میخورم. عزرئیل میگه: پس زود قاقاتو بخور بریم دَدَر...........غ

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:داستان, کوتاه ,طنز,داستان کوتاه طنز, ] [ 10:47 ] [ zahir ] [ ]
داستان کوتاه طنز

 

یک خانم برای طرح مشکلش به کلیسا رفت.او با کشیش ملاقات کرد و برایش گفت: من دو طوطی ماده دارم که فوق العاده زیبا هستند. اما متاسفانه فقط یک جمله بلدند که بگویند «ما دو تا بد هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟». این موضوع برای من واقعا دردسر شده و آبروی من را به خطرا انداخته. از شما کمک میخواهم. من را راهنمایی کنم که چگونه آنها را اصلاح کنم؟

کشیش که از حرفهای خانم خیلی جا خورده بود گفت: این واقعاً جای تاسف دارد که طوطی های شما چنین عبارتی را بلدند... من یک جفت طوطی نر در کلیسا دارم. آنها خیلی خوب حرف میزنند و اغلب اوقات دعا میخوانند. به شما توصیه میکنم طوطی هایتان را مدتی به من بسپارید. شاید در مجاورت طوطی های من آنها به جای آن عبارت وحشتناک یاد بگیرند کمی دعا بخوانند.
خانم که از این پیشنهاد خیلی خوشحال شده بود با کمال میل پذیرفت. فردای آن
روز خانم با قفس طوطی های خود به کلیسا رفت و به اطاق پشتی نزد کشیش رفت. کشیش در قفس طوطی هایش را باز کرد و خانم طوطی های ماده را داخل قفس کشیش انداخت.
یکی از طوطی های ماده گفت: ما دو تا بد هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟
طوطی های نر نگاهی به همدیگر انداختند. سپس یکی به دیگری گفت: اون کتاب دعا رو بذار کنار. دعاهامون مستجاب شد

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:داستان, کوتاه ,طنز,داستان کوتاه طنز, ] [ 10:46 ] [ zahir ] [ ]
داستان کوتاه طنز

سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.زن فرانسوي گفت:به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .زن انگليسي گفت:من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرمليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.زن ایرانی گفت :من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتماما روز اول چيزي نديدمروز دوم هم چيزي نديدمروز سوم هم چيزي نديدمشكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم.....

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:داستان, کوتاه ,طنز,داستان کوتاه طنز, ] [ 10:45 ] [ zahir ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

آمارگیر وبلاگ